#ارباب_صدایم_کن_پارت_14


- گفتم زحمت بیهوده کشیده.

با دهن باز نگام کرد و گفت:

تو دیوونه ای دختر... چرا اینکارو کردی؟؟؟

- انتظار نداشتی که قبول کنم.... ما برای چیز دیگه ای

اینجاییم.

- میدونم ولی اینطوری کارمون راحت تر بود.

- من این راحتی رو که با ظلم به دست اومده نمی خوام.....

خواهش میکنم دیگه درموردش حرف نزن.

سری تکون داد وگفت: باشه هر طور راحتی.

به دور واطرافم نگاه کردم وگفتم: راستی مشتی کو؟؟؟

نفیسه: به من که گفت میره شهر کار مهمی داره ،شاید تا شب برگرده.

سری تکون دادم وگفتم:

نفیسه ما که فعلا کاری نداری

چطوره تغییری تو دکوراسیون اینجا بدیم.

- موافقم.

- پس پاشو که وقت کاره.

از جامون بلند شدیم و شروع کردیم، اونقدر غرق کار بودیم

که متوجه ی گذر زمان نشدیم.

خسته خودمو روی تخت انداختم وچشامو بستم.


romangram.com | @romangram_com