#ارباب_صدایم_کن_پارت_12


-منم فکر نکنم این موضوع به شما ربطی داشته باشه.

- من یه پزشکم و وظیفم

درمان مردمه.

دوست ندارم کارمو محدود به یه نفر کنم.

از جام بلند شدم و به طرف در رفتم که با صداش تو جام

وایستادم.

- باشه ولی اگه جوازتون باطل شد ،گلایه ای از کسی

نداشته باشید.

دستامو مشت کردم ، خونسردیش دیونم میکرد.

نباید کوتاه میومدم ،من که میگفتم میشه در برابر ظلم

ایستاد .

نباید اجازه میدم راحت کارشو عملی کنه.

- هرکاری که دوست دارید انجام بدین.

به طرف در رفتم وبازش کردم که با یکی از اون مردا که همراشون اومده بودم روبه رو

شدم.

خواست جلومو بگیره که ارباب با دست اشاره کرد که

کنار بکشه.

از امارت بیرون زدم وبه سمت بهداری رفتم.

جلوی بهداری متوجه ی نفیسه شدم.


romangram.com | @romangram_com