#ارباب_صدایم_کن_پارت_10
دور و اطراف امارت گل وگیاه
کاشته بودن که فضای زیبایی
ایجاد کرده بود.
به محض داخل شدنمون به امارت متوجه خدمه ی در حال کار شدم.
بایدم این امارت این همه خدم وحشم داشته باشه وگرنه امارت ارباب نمی شد.
داخل امارت خیلی قشنگ تر
محیط بیرونش بود.
دیوارها پر از قاب های زینتی
بودن که مطمئنا قدمت طولانی داشتن.
محو تماشای قاب ها بودم که
با صدای مرد روبه روم به خودم اومدم.
- برو داخل.......
متوجه ی در باز شده ی سالن
شدم وبه طرف داخل سالن
قدم برداشتم.
سالن تاریک بود ونور کمی فضا رو روشن نگه داشته بود.
میزی مستطیل شکل وسط سالن به چشم میخورد که دور
واطرافش صندلی چیده شده بود.
با صدای فردی به عقب برگشتم.
romangram.com | @romangram_com