#آرامی_که_من_باشم__پارت_58
با خوشحالی رفتم بالا که گوشیم زنگ خورد.هومن بود.
_بله؟
هومن:سلام چطوری؟
_سلاااام عاالی.تو چطوری؟
هومن:خوبم.آرام؟
_بله؟
هومن:گفتی به خاله؟
_بله گفتم.
یهو صدای مهران اومد:چی شد؟
_ایش رو پخشه؟
هومن خندید:بله این مهران کچلمون کرد از اون موقع.حالا چی شد؟
خواستم اذیتشون کنم:اوووف مهری جون مخااالفه شدید.
مهران داد زد:چــــــــــی؟چرا آخه؟
هومن هم با صدای ناراحتی گفت:برای چی ؟مگه لیندا چشه؟
_لیندا چش نیست گوشه.
هومن با تحکم گفت:آرام
_چرا میزنی حالا؟
هومن:آخه تو این شرایط؟
_مهران ناراحت شدی؟
مهران:نشم؟
romangram.com | @romangram_com