#آرامی_که_من_باشم__پارت_57
مهری جون بلند شد تا بره که صداش کردم:مهری جون یه دیقه بشینین کارتون دارم.
مهری جون و مینو جون با تعجب نگام کردن.
مینو جون:چیزی شده آرام جان؟
_نه مینو جون خیره.
مهری:خب بگو دیگه نصف جون شدم خب دختر.
_راستش مهری جون پسرتون عاشق شده
با بهت و لبخند گفت:چــی؟عاشق شده؟
مینو:عاشق کی شده این پسر ما؟میشناسیمش؟
_بله خیلی هم خوب میشناسینش.
هردو کمی فکر کردن و همزمان گفتن:لیندا؟
با لبخند گفتم:بله لیندا خانوم ما.
مهری:وااای عزیزم چه عالی.
_یعنی مهری جون شما مشکلی ندارین؟
مهری:چی؟مشکل؟معلومه که نه.اتفاقا همین امشب این موضوع رو مطرح میکنیم.نظرتون چیه؟
_عاااااااااالیه.
مینو:منم موافقم عالیه.ایشالا به سلامتی.
مهری جون با دوق بلند شد و گفت:من میرم زنگ بزنم به معین بگم.
لبخندی به این همه ذوقش زدم.مینو جون با خنده و مهربونی برگشت سمت من:آرام مادر تو هم برو حاضر شو کم کم میانا.
_چشم مینو جونم.
مینو:چشمت بی بلا عزیز دلم.
romangram.com | @romangram_com