#آرامی_که_من_باشم__پارت_49

چشمامو ریز کردم و بهش نگاه کردم بعدم به مهران.نه اینا مشکوک تر از ما بودن.

لیندا:چیه؟چرا اونجوری نگاه میکنی؟

اول به لیندا نگاه کردم بعد به مهران:شما دوتا کجا بودین؟

مهران انگار هل شد:هیچ..هیچجا

هومنم دست داد دست من برای اذیت کردنشون:راست میگه آرام.کجا بودین که جفتتون شنگول میزنین؟

اینبار هردو باهم گفتن:هیچ جا

هومن:کاملا معلومه.پس تا شما دوتا نگید کجا بودین ماهم نمیگیم.

بعدم دستشو گذاشت پشتمو هلم داد:بریم آرام.

سمت بزرگترا که روی صندلیها نشسته بودن راه افتادیم.مهران و لیندا با تعجب داشتن نگامون میکردن.تا یکم ازشون دور شدیم ریز ریز خندیدیم.

با رسیدنمون به بزرگترا مهران ولیندا هم رسیدن.مینو جون با دیدن نایلون دستم پرسید:چیزی خریدی آرام جان؟

من:بله مینو جون.یه کفش پسندیدم که با هومن رفتیم گرفتیم.

نمیدونم چرا با این حرفم لبخند گل گشادی روی صورت همه افتاد.اهمیتی ندادم.تقریبا دیگه داشت هوا تاریک میشد که همه خریدا تموم شد.منو لیندا مثل سری قبل ست کردیم.دو تا لباس شب خیلی شیک گرفتیم.لباسی که بالا تنش گیپور بود و استینای سه ربع داشت و دامنش کاملا ساده بود و بلند.من رنگ ابی گرفتم و لیندا رنگ صورتی.لیندا یه کفش صورتی پاشنه بلند هم گرفت که پاشنش از مال من بلندتر بود.مینو خانوم و مهری خانوم هم یه دست کت و دامن شیک گرفتن و مردها هم کت شلوار.که البته کت و شلوار هومن و مهران به انتخاب منو لیندا ست بود و کاملا شیک.از مارموزی منو لیندا اونا رو با خودمون ست کردیم.هومن کت شلوار سرمه ای با پیرهن سفید اما کرواتی که ابی روشن توش به کار رفته بود.مهران هم کت شلوار بادمجونی که توی کرواتش صورتی روشن به کار رفته بود.کفشای جفتشونم مینو خانوم و مهری خانوم پسندیدن.خریدا رو گذاشتیم توی ماشینا و راه افتادیم سمت پارک ارم.منو لینداپشت نشسته بودیم و مشغول حرف زدن که بین حرفامون یهو لیندا گفت:مهران ازم خواستگاری کرد.

من:چــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با داد من هومن زد رو ترمز و هر دو برگشتن سمتمون.

هومن:چی شد آرام؟

نتونستم خودمو کنترل کنم رو به مهران گفتم:از لیندا خواستگاری کردی؟

با این حرف من اینبار هومن با داد پرسید:چـی؟؟؟

مهران و لیندا با خند نگامون کردن.

مهران:خب حالا مگه چیکار کردم؟

هومن:جون هومن راست بگو خواستگاری کردی؟


romangram.com | @romangram_com