#آرامی_که_من_باشم__پارت_21


وای خدا.ببین صبح اول صبح چجوری میره رو مخ آدم.ببین خودش شروع کردا.ولش کن آرام جوابشو نده.بیمحلی بهترین راهه.آره همینه.

جوابشو ندادم.با خونسردی توی کیفمو نگاه کردم مثلا دنبال چیزیم.بدون توجه به هومن از کنار میز رد شدم که دیدم داره با غیض نگام میکنه.بعله بسوز جناب تا تو باشی انقدر زبونت تلخ نباشه.والا .گوشت تلخ نچسب.

دوباره از جمع خداحافظی کردمو زدم بیرون.چندجا رو مد نظر گرفته بودم برای کار که میخواستم اونجاها سر بزنم.تا ظهر سه جا رفتم و بعد خوردن یه فلافل کثیف راه افتادم سراغ بقیه.نخیر...کار کجابود؟

اونم برای من!!یا به سنم گیر میدادن یا به مدرکم یا به ضامن و این چرت و پرتا.اینجوری نمیشد.باید چیکار کنم خدایا؟؟

ساعت حدودای ۷ شب بود که یک دربست گرفتم و راه افتادم سمت خونه.سرم و به شیشه تکیه دادمو به آهنگ مورد علاقم گوش دادم:

***

انقده درد تو دلم دارم انقده غم تو صدامه

انقده حرف نگفته که عمری مُرده رو لبام

انقده تو فکر تو بودم از خودم جا موندم

تو آتیش دروغای تو عمرمو سوزوندم

بعد تو آتیش ِ تو قلبمو خاموش کردم

هرکی هر حرفی دلش خواست زد فقط گوش کردم

گم شدم پی خودم تو کوچه ها میگردم

من خودم رو خیلی وقته که فراموش کردم

چقده تو دلم آشوبه تو که حالت خوبه

قلبم هر ثانیه عشقت رو تو سینم میکوبه

چقده دست به سرم کردی رفتی که برگردی

زدی راحت زیر حرفات عزیزم بد کردی

بعد تو آتیش ِ تو قلبمو خاموش کردم

هرکی هر حرفی دلش خواست زد فقط گوش کردم

romangram.com | @romangram_com