#آرامی_که_من_باشم__پارت_19


سرگرد که فهمید چی رو میگم روبه سرهنگ کرد و گفت:عمو هیچی اون موضوع حل شد.بعدبرگشت سمت منو ادامه داد:صبح بهت گفتم نیازی نیست.ادامش نده.

_ولی سرگرد..

_انقدرم مارو با درجه هامون صدا نکن.کلانتری نیست که..

سری تکون دادمو و اینبار مخاطبمو سرهنگ قرار دادم:ببینید آقای راد.من میخوام یه مبلغی رو که خودتون تعیین کنید هرماه به عنوان اجاره بدم.و اگه مخالفت کنید مجبورم ازاینجا برم جای دیگه..

تا سرهنگ خواست مخالفت کنه ادامه دادم:من اینجوری راحت ترم.بعد رو کردم سمت بابای مهران و گفتم:لطفا شما هم یه اجاره نامه بنویسید تا رسمی تر باشه.

مهری خانوم اومد بین حرفم:آرام جان.اینکارا لازم نیست تو هم مثل دختر نداشته ما.اجاره چیه دخترخوب؟

_مرسی مهری خانوم لطف دارین اما من اگه اینکارو نکنم حس میکنم از روی ترحم کمکم کردید.منم از ترحم متنفرم.لطفا بذارید اجاره بدم.

همه یه نگاهی به هم کردن و مینو خانوم گفت:باشه آرام.هرجور راحتی.ولی لطفا اینجا رو مثل خونه خودت بدون و با ماراحت باش اگه هم جایی خواستی بری نمیگم نرو به ما بگو که نگران نشیم.باشه دخترم؟

سرم رو تکون دادم وگفتم:چشم.

بعدرو کردم به لیندا و گفتم:خیلی از آشناییت خوشحال شدم.ببخشید من یکم خستم میرم اتاقم.

_عزیزمی.منم همینطور برو ولی بدون از فردا از خروس خون تا بوق سگ نگهت میدارما.بعد از مدتها یه دختر اومده بین ما میخوام استفاده کامل رو ببرم.اوکی؟

_باشه.پس میبینمت.بعد رو کردم سمت جمع و گفتم:با اجازه.شب بخیر

همه جوابمو دادن تا رسیدم سمت پله ها هومن صدام کرد:آرام؟

برگشتم سمتش یه جعبه دستش بود.گرفت سمتم.پرسیدم:این چیه؟

_موبایل.

_موبایل؟برای چی؟

_صبح باعث شدم گوشیت بشکنه.اینم برای جبران.عین همونه گفتم شاید برات مهم باشه.

لبخندی زدم.چقدر خوب که گوشیمو عین همون گرفته بود اینجوری همیشه یاد بابا بودم.

_ممنونم.

_خواهش قابلی نداره.حالاهم برو بخواب

romangram.com | @romangram_com