#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_92


ماکان رو ب روی من رو مبل نشسته بود ی دفعه امپر چسپوند اخم هاش چپوند توهم ..

چقد خوشجل شد دلم ضعف رفت براش ..

دلم غلط بکنه بامن ..

حتما از دیدن اینا ناراحته. .

خسیییس ..عقده ایی!!



#86

الهام ****

از دشوری بیرون اومدم حوله بدست رفتم سمت میز ارایش وقتی نگام ب خودم افتاد دوباره یاد امیر افتادم ..امروز باید باهاش حرف بزنم بهش میگم بهش ی حسایی دارم با این تصمیم دوباره شدم همون الهام قبل لباس پوشیدم رفتم پایین ..

با دیدن اونها اینقد ذوق کردم وااایی نگوو ..با ی لبخند پت وپهن رفتم سمتشون

+وهیییی شما اینجا چیکار میکنید دیونه خیلی دلم واست تنگ شده ...بود ی دفعه چشمم افتاد ب امیر ک ته سالن وایستاده بود داشت نگام میکرد جنس نگاش فرق داشت ..تو چشام پر بود از دلخوری خواستم برم سمتش ک مامان دستما گرفت برد پیش .....

=خیلی دلم واستون تنگ شده خواست.......خواس حرفی بزنه ک صدای الهه ک وسط سالن وایستاده بود و دست نرگس محکم نگ داشته بود (الهه:ب افتخار نوخرشکوفته بزنید کف قشنگ رو )یعنی چی یهوو این کوه نمک شروع گرد ب دس زدن ماهم پشت بندش ک الهه خانم شروع کرد :نرگس چقد قشنگهههههه ایشاللله مبارکش باد

نرگس بیچاره ام ک اصن نگو از خجالت داش اب میشد .

صدای دست زدن تموم شد ولی الهه خانوم تازه شروع کرده بود ..

انگار اصلا ...مهمونارو نمیدید.

الهه:نرگس خوش اب و رنگهههه ایشالله مبارکش باد ..

خخخخخ



الهه*****

خییلی خوشحال شدم از دیدن اراد و اردین ..اراد کارخونه داره ..اردینم دانشگاه میره جفتشون جیگگررر. ..واردین شیطوون ..همیشع ام پایه ثابت شیطنتامون بود ..

romangram.com | @romangram_com