#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_81


مامان از تو ماشین مانتو شال در اورد داد دس من و الهه ک بپوشیم ..



#79

الهه ****

مانتوما پوشیدم شالم سرم کردم از بچه های دوارن اسارت خدافظی کردیم ..

ک شایان مارمولک هی کنار المیراربال بال میزد فک کنم ی عروسی افتادیم با این فکر بلند گفتم اخ ژوووون ..

همه باتعجب نگام کردن ..

+خوو چیه ؟؟

ماکان زودتر ازهمه پرسید

ماکان:ب چی فک میکردی ک ذوق مرگ شدی؟

هیییش پسره ایکبیری الاخ گاو ..یکمم خوشگل جذاب بیشعور جی اف باز ...

شایان :هوووی خانم کجایی؟؟

نمیخواستم بگم اه از زبونم پرید

+سرقبر ماکانم دارم ادامس خیرات میکنم ...

الهام زد زیر خنده وگفت :حقا قل خودمی

الینا :جفتتون خلید

الهه:ماجفتمون گلیم شما جفتتون خلید ..

المیرا:ارع گل اید از نوع کاکتوس اش

ی دفعه الهام پرسید :ب چی فک میکردی الهه؟؟

+راستش ب شایان ..

romangram.com | @romangram_com