#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_62


اون روز دیوونه شدم ..

خودش رفت بدرک ولی شماها رو چرابرد ..



5⃣8⃣💕

امیرعلی ****

ی هفته هس ک الهام والهه بیهوش ان ...

ب زور ارسام رفتم خونه ..ی جورایی دلم نمیخواس تنهاش بزارم ...

ماکانم بعد اون روز ندیدم بهم گفت میره امستردام پیش مادرش شاید ی ماه دیگه برگرده ..این ی هفته رو اصلا اداره نرفته بودم..

اون کسایی ک اون روز ب خونه تیراندازی کرده بودن ...

نوچه های اون مرده اشغالن ب خاطر مرگ پسرش میخواهد ازمن انتقام بگیره ..من میخواهد بترسونه لعنتی

ولی دارم براش اگه اون روز واس الهام اتفاقی میفتاد دنیا رو رو سرش خراب میکردم ..

صدای اس ام اس تل هم بلند شد ارسام بود نوشته ..

(وروجک های دایی ام بهوش اومدن ..خدایی خیلی شیطونن)

خیلی خوشحال شدم ..نمیدونم باز چ اتیشی سوزوندن ..ک ارسام میگه شیطونن ...

واای نمیدونم دوس دارم الکی الکی بخندمم. ...

رفتم خونه باید یکم ب سروضعم برسم ...

نسیمه خانم خواهرزادشا اورده واس پرستاری مامان ..

سام خیلی بهونه این دوتا وروجک میگیره ...بهش قول دادم ی روز ببرمش خونه اقای یوسفی ..

اون روزم همون جاسوسه ک علی زد بودش هنوز زنده بوده و تفنگ داشته .. ب الهام شلیک کرده ..



romangram.com | @romangram_com