#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_54
پسره گفت :باشه اروم باش الانم میبرمت ..اهووم
اروم از تخت پایین اومدم ی دفعه چشام سیاهی رفت پسره زود ب خودش اومد گرفت منو دوباره گذاشت رو تخت ..
پسره :دختر خوب یکم بشین حالت جا بیاد میریم
+من خووبم فقط
خواستم ادامه بدم انگشتشا گذاست رو لبام وگفت :هییییس ارووم الان میبرمت خوو فقط گریه نکن ..خووب..من میرم بیرون الان میام ... بعدش با دستاش اشکام پاک کرد ....ورفت ی دیقه نگذشت با ویلچیر اومد کمکم کرد بشینم رو ویلچیر بعد من و ب سمت بخش .....برد
پارت4⃣5⃣
الهه******
پسره تمام سکوت کرده بود برام مهم نبود کیه ..
یا اصلا چرا کنارمنه .. فقط فقط خواهرم برام مهم بود ...
ب خودم اومدم جلوی اتاق 206بودم پسره در اتاق باز کرددستما گرفت اروم از رو ویلچیر بلند شدم خداروشکر دیگه سرگیجه نداشتم اروم اروم قدم گذاشتم تو اتاق وقتی الهاممو انطوری روتخت بیمارستان بیهووش دیدم دوباره اشکام سرازیر شد ..دستهای پسره رو ویل کردم رفتم کنار تخت الهام و دستشا گرفتم و شروع کردم گریه الهه:خواهرریم پاشو ..
ببین الهه ات داره گریه میکنه ..ببین منو الهام ...الهامممی ..اجییی هق زدم ...دلم اجیما میخواهد خدااا
ی دفعه حس کردم دست الهام ک تو دستمه تکون خورد
الهام *******
چشمام اروم باز کرد نور زد تو چشمم ی دفعه همه اتفاق های اون روز برام تداعی شد ...امیرعلی تفنگ شلیک اشک الهه حساس درد ..
😰😰من مردم با این فکر چشمام دوباره باز کردم بازم نورزیاد..باهر زحمتی بود چشام باز کردم وگفتم :
+من مردم اینجام بهشته ☺️اوخ ژووون ..میدونستم اوس کریم من بنده خوب توهم ..?😊اون شیطنت هایی ک میکردیم همش نقشه الهه بود وگرن اوس کریم من ب این خوبی تو ک میدونی
یدفعه دوتا چشم قهوویی تیره زل بهم ..
+😒😒الهه تو بهشتم تنهام نمیزاری..
romangram.com | @romangram_com