#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_48
س ساعته اینجا منتظرم پسره لندهور ،پیرخرفت،گوریل خوابه ..
از ساعت 9صبح اومدیم اقا خوابه ..اول باید با اون حرف بزنیم ..اخه ....
ولی عوض اش کلی با سام بازی کردیم ..
رو ب سام گفتم :سامی برو دایی اتا بیدار کن ..
سامی :اخه خاله بیدال نمیسه ..
+تو برو حالا..اگه بیدال نسد من میام
سامی :باسه خاله ..بعد از پله ها رفت بالا ..
الهه:اووووف حوصله ام سررفت
+منم ..
الهه :اگه بیدار نشد .برمیگردیم ...
+صب کن خودم برم
الهه:إ الهام میخواهی بری اتاق پسره ؟؟؟
+اهووم مگه چیه ؟؟
الهه:بشین بینم سرجات
+بلند شدم وگفتم :زودی میام همینجا بشین تو
الهه :خیلی خلی
+تو بیشتر
الهه :زهر مار گمشو برو
سامی هم دیر کرد
romangram.com | @romangram_com