#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_42
ماکان وایستاد وگفت :من میرسونمتون ...
گفتم :میخواهی کولمون کنی؟
چشاش دراومد گفت :چی؟؟
الهه گفت :منظورش اینه ک توخودتم ماشین نیاوردی اه ..
ماکان زد زیرخنده وگفت :ماشین امیر هس ..
+باش پایین منتظریم زودی بیا
امیرزیرلب گفت :پروو
منم گفتم نیمررووو
امیر:😒😒😒و گفت فردا صبح اینجا باشید
+اگه نمگفتی من نمیدونستم ..
پارت4⃣4⃣💦
امیرعلی***
از ی طرف خوشحال شدم😊 قبول کنن از ی طرف ناراحت😰 خوشحال از اینکه میتونن با روحیه شادشون حال مامان وسام بهتر کنن ناراحت از اینکه اخه من چجورری تحملشووون کنم ..
خدا بهم صبر بده..
بلندشدن ک برن ..ماکان گفت ؛من میرسونمت ..
دختری شر (الهام )گفت :میخواهی کولمون کنی؟
چشام دراومد ..یعنی چی کولشون کنه ..بیچاره ماکان هنگ کرد وگفت :چیی؟؟
اونیکی دختره گفت:منظورش اینه ک خودتم باماشین نیومدی اه
ی لبخند اومد گوشه لبم زود جمع اش کردم ..
romangram.com | @romangram_com