#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_33
+میگما اقدس خانم (خدمتکارشون میگه)هست فقط بیوه هس ی 60سالی داره ی پسر داره 45سالشه کیس خوبیه
دستمال کاغذی از رو میز برداشتم خواستم بزنمش ک دستاش گرفت جلوش گفت
+باشه نزن منو ..شوخی کردم
+میبینی حالم خوب نیس پس شوخی نکن باهام
+باشه ..ی فکری
نیم خیز شدم وگفتم
+چی؟؟
+ب صورت فرمالیته با یکی ازدواج کن وبعد س ماه طلاقش بده
+اهان دخترم مغز خرخورده ک قبول کنه
+خوب ی مبلغی رو بهش پیشنهاد کن ..
+خوو دختر کجا بود
+سایت ازدواج
+همینم مونده برم زن اینترنتی بگیرم
+اصلا بمنچه مردم از گشنگی تو ک نهار نخوردی ؟
+ن ..
+ پاشو بریم این رستوران .. غذاهاشم خوبه
+بریم
با ماکان سوار ماشین شدیم و راه افتادیم داشتم از خیابان (......)رد میشدم ک ماکان گفت :امیر سرعتتو کم کن زود باش
سرعتما کم کردم وگفتم :چیشده ماکان؟؟
+اونجارو
romangram.com | @romangram_com