#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_3
امیر:یعنی چی گم شده تو شرکت من از این اتفاق ها نیفتاده ...میدونید اگه یکی از نقشه هامون لو بره ..خداتومن ضرر میکنیم ..از شدت عصبانیت ب نفس نفس افتادم
شریفی ی لیوان اب داد دستم و گف پسرم خودتو ناراحت نکن ..حلش میکنیم
با صدای مهربون شریفی اروم شدم ..
الهام
اووووه عجب جایی با دیدنش مثل همیشه سوت بلندی کشیدم ..الهه جیغ بنفشی کشید
الهه:الی هزاربارربهت گفتم ک سوت نزن زشته
الهام :منم هزاربار گفتم ک جیغ نزن ..
بحثمون بالا گرف داشتیم بحث میگردیم ک ی دختره عملی اومدجلوی رومون هر چی میگف مادوتا اصلا گوش نمیدادیم ی دفعه با ی غرش ی نفر من و الهه جفتمون اب دهنمون بایروصدا قورت دادیم و برگشتیم طرف صدا ی پسره بور ..شبیه هرکول چشای ابی موهای قهویی ته ریششم فک کنم قهویی بود دقت کرد واه چشاش چرا قرمزه مث ببرزخمی😰...
پارت پنجم 🌿🌱
امیرعلی
داشتم با شریفی درباره کارها صحبت میکریم ک صدای سوت اومد 😳ب گوشای خودم اطمینان نکردم حتما توهم زدم ..😳😳😳صدای جیغ ی دختر اومد شریفی دستپاچه وهل پاشد ..
امیرعلی :شریفی اینجا چ خبره ؟؟؟؟؟؟؟
شریفی با تته پته گفت:اقای حکمت من نمیدونم وقتی اومدم تو دفترشما پایین هیچ خبری نبود الان میرم نگاه میکنم
خیلی عصبانی شدم کلا امروز روز بدبیرای منه ...😡😡باید برم ببینم چیشده ..بازم صداها اووج کرد ..خیلی عصبانی شدم در با ی حرکت باز کردم ..رفتم جلو صداها از پایین میومد ...قدمام تند برمیداشتم رفتم پایین 😳این بچه مدرسه ایی ها تو شرکت من چیکارمیکنن ..چشام از عصبانیت قرمز شده بود دندونام از بس فشارداده بودم روهم حس میکردم هر انه خورد بشن..
پارت ششم🐯🐯
الهه
وای خدا هزار بار ب الی گفتم ..با من بحث نکن ..اصلا چرا اومدیم تو شرکت پیر خرفت جلوی این ببرهار اب دهنما قورت دادم ک الی هم اب دهنشا قورت داد ..ی دفعه ببر زخمی شروع ب حرف زدن کرد
romangram.com | @romangram_com