#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_2
الهه:الی بیشعور خبرمرگت چرا خانم پرورش گذاشتی سرکار هیی بمیری تو...😡
سرما بلندکردم ک دوتا فحش ابدار ب الهه بدم ک دیدم بههه ماشین پیرخرفته جلوی شرکته..😍
الهام:الهههههه الههههههه ...
الهه:ها چ مرگته
الهام :الهه ببین ماشین پیرخرفته جلوی شرکته میگی چرا نبردتش تو پارکینگ..هااا..
الهه چشای گاویشا ریزکرد و ماشین نگاه کردو
گفت :راس میگی اه ..
الهام:اهوووم ..الهه جووونم میایی بریم ی سروگوشی اب بدیمم
الهه چشاش دراومد بخاطر اینکه چشاش درشت بود الانم ک درشت ترشد ..چشام بستم وگفتم :ای نمیری الهه ببندچشای گاویتو ترسیدم😰
الهه از اینکه ب چشاش بگم گاوی بدجوررر کفری میشه واس همین جیغغ زد افتاد دنبالم منم ک وضع ناجور دیدم فرار کردم ..انور خیابون الهه ام دنبالم من بدوو الهه بدو ..
الهه
اصلا نمیدونستم دارم کجا دنبال الی گور ب گور میرم با دیدن فضای دورو برم وایستادم الهام خرم داش بخیال خودش از دستم فرارمیکرد صداما انداختم رو سرم الهااااااااااام الهااااااااااام
ی دفعه الهامم انگار تازه ب خودش اومد وایستاد..ب انالیز دوراطرافش ..
ی دفعه بلند گف :خاک تو مخ جفتمون امدیم شرکت پیر خرفته
پارت سوم ❤️
امیرعلی(ب قول الهام پیرخرفت)
امروز بخاطر اینکه مامان عمل داره نمیتونستم بیام شرکت ولی انگار اوضاع شرکت بهم ریخته ..ک دوازده ظهر شریفی (معاون شرکت)بهم زنگ زد ک بیام انگار تو قسمت نقشه کشی مشکلی پیش اومده ..اووف..🙄🙄
تق تق
امیرعلی:بفرمایید ..شریفی اومد وگف ک انگار یکی از نقشه های مهم پروژه کیش گم شده بدجور اعصابم بهم ریخت فریادزدم
romangram.com | @romangram_com