#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_29
وای چقد حال داد ....قرار بود المیرا بیاد دنبالمونپارت 5⃣3⃣👇👇👇
الهه********
واای چ هیجانی داشت ولی اگع بفهمن کار ما دوتا بوده ..
بیخیال الان ک نمیدونن ..
الهام :الهه بزنگ ب الی کجا موند قرار بود بیاد دنبالمون ..
الهه :باش میزنگم
هنوز جمله ام کامل نشده بود ک گوشی الی زنگ خورد انگار المیرا بود ..تو فکر بودم نفهمیدم چی گفتن ..الهام گوشیشا انداخت تو کوله اش ..پرسیدم ازش :الهام الی چی میگفت
الهام هیچی باو گفت الان میاد دنبالمون
ادامه پارت قبلی..
الهه
الهام ی جوری گفت حس کردم ی چی توفکرش اومدک اذیتش میکنه واس همین پرسیدم ..
الهه:الی چیشده چرایهویی ناراحت شدی .؟
ابروهاش یکم رفت توهم گفت :الهه تو بهم گفتی جواب اون سیخولی هارو ندم نقشه داری واسشون ..اما حالا ببین
الهه کنارمن ب دیوار تکیه داده بود سرش پایین بود ..
اروم زدم روپیشونیم ..وگفتم :یادم رفت ..اخه ..
الهام چیزی نگفت ..
ی دفعه از چیزی میدیم ابروهام پرید بالا ..😳الی حالا غمبرک نزن جلوتا ب پا ..
الهام سرشا بالا اورد باحالت خواس چیزی بگه ک از چیزی میدید ی لبخند اومد رو لبش ..
romangram.com | @romangram_com