#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_28


من الهه رفتیم تو پارکینگ هیچ کس نبود ..حسابی خلوت بود ..

الهه گیرموشا دراورد منم گیره خودما از موهام بازکردم



ادامه پارت ..

الهه وسط ماشینا سردرگم وایساد

اروم گفت :الی بیشعور ماشین مراقبه کدومه . ...

اواای خدا من ک فکر اینجاش نکرده بوددستم گذاشتم پشت سرم خاروندم ک الهه گفت :خیلی خلی الهام ..و بعد ب ماشینها نگاه کرد وگفت :از هرکدوم خوشمون اومد لاستیکهای اونها رو خالی میکنیم ..

وهیبی اجی الهه عاشقتم ..بریم تا کسی نیومده ..

نصفی از ماشینهای تو پارکینگ خراب کردیم بعضی ها شون باد لاستیکرخالی میکردیم از بعضی ها رو ماشینرخط میکشیدم اوووف نمیدونید چ حالی میداد ..

الینا :إ زود باشید الان یکی میاد

زودی گفتم الان میایم دیگه ..توبرو ماپشت سرتیم ..الینا :باشه پ من رفتم ..

الهه :شرت کم ..اروم گف الهام اون در پشتی میبینی ب خیابون پشت محوطه راه داره ..پ ببینیم دزدگیرایی این ماشینها فعال ان یا ن ..

😍😊😊😍😍

الهام :بدو بریم الی ..تا کسی نیومده تو اون ردیف من این ردیف ..

الهه :اوک ..و اروم شمرد

3

2

1

شروع کردیم لقد زدن ب ماشینها ده دیقه نگذشت صدای ماشینها کل پارکینگ گرف ..با اخرین سرعت فرار کردیم سمت خروجی..

اوووف خدا ..نفسم بند اومد الهه ام دستشا گذاشته بود رو زانوهاش ونفس نفس میزد یدفعه ب من نگاه کرد من ب اون زدیم زیرخنده

romangram.com | @romangram_com