#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_23


اینو ک گفتم ی دفعه غرید 😰😰

امیرعلی :تو تو ب من گفتی پیرخرفت ..

زبونم ناخوداگاه بند اومد ..😰

امیرعلی ؛د بنال لعنتی ..

الهام :خوو (اب دهنما قورت دادم)من ک ب تو نگفتم چشام بستم تا بدون نگاه کردن تو چشام بستم وگفتم:میدونی چیه اون شرکتی ک کنار کتابخونه هس همه بچه ها میگفتن مال ی پیرخرفت پولدار احمق بدعنقه...فامیلیشم از خانم پرورش شنیدیم ک گفت حکمته

چشام با غرش ببر زخمی باز کردم ..🙈🙊😳

امیرعلی :چییییی دندوناش روهم سایید گفت من اون کتابخونه رو سر اون دخترای وراج زبون نفهم خراب میکنم

..زود گفتم ن ن اینکارا نکنی من همینطوری ی چی گفتم ..

تو چشام خیره شد منم تو چشای خیره شدم چشاش کنکاش کردم چشای ابی خوشگلش قرمزز قرمزز شده بود ..ی دفعه حس کردم همه خشمش فرو کش شد اروم شد ..



پارت سی 😝😝

امیرعلی*****

خیلی عصبانی شدم از حرفای دختره بهم میگه خرفت صب کن من اون کتابخونه روسر اون دخترهای خل خراب میکنم نگاهم تو نگاه دختره گره خورد رنگ مشکی چشاش ادم یاد شب میندازه ی برق خاصی داره چشاش ناخوداگاه اروم شدم با سروصدا مردم ک دور برمون جمع شدن ب خودم اومدم چشام از چشاش گرفتم اصلا یادم رفت میخواستنم چی بگم



ادامه پارت😝

انگاری دختره ام تازه ب خودش اومد ک گفت :خسارتش چن میشه بگو تا چک بکشم رییست اخراجت نکنه ی وق

رییسم؟؟؟؟این دختره اعصاب نداشتما تحریک میکنه

ماکان ک کنارم وایستاده بود گفت :رییس چیه خانم این حرفها رو از کجا میاریید؟؟طلا بگیرن دهنتا ماکانی ...منم شیر شدم وگفتم :عه ماکان روش جدید اویزون شدنه میخواهد بیشتر باهامون حرف بزنه

😡😡😡😡

دختره داغ کردوگفت :چییییی ؟؟عه خودتا دس بالا گرفتی اقا..

romangram.com | @romangram_com