#آجی_های_دوقلو_شر_و_شیطون_پارت_17
سرمو تکون دادم وگفتم باش برو
الهام رفت داخل پارکینگ سوارسانتافه سفیدی ک بابا خریده بود واسمون ..شد و امدم جلوی پام ترمز کرد
الهام:الی بپر سوار شو
رفتم قسمترکمک راننده نشستم الی هم پشت فرمون ..
در رو با ریموت باز کرد و ماشین برو داخل کوچه ..
چشم گردندم وگفتم :الهام چرا اینا نیستن
الهام :چ میدونم بزنگ کجاموندن
گوشیما از تو کیفم دراوردم وشماره المیرا رو رفتم ی بوق نخورده ج داد ..
المیرا :سلام الی خله
منم متقابلا گفتم
الهه؛سلام الی چله
خنده ریزی کرد وگفت الهه شما برید کافی ماهم میایم .گوشی قطع کرد بی فرهنگ.
الهام :چی میگه الهه؟؟؟
الهه :میگه برید ما میایم ..
الهام ؛🙄🙄🙄اوووف
پارت بیست وسومم😃
الهام
این الینا و المیرا رو اخرش من میکشم ..ی بار خواستیم خوش باشیم ببین ..اووف
گررررررررووووووومب
romangram.com | @romangram_com