#آغوش_تو_پارت_21

-چشم آبجی لبخند زدم و رفتم سمت در

عزیز تا دم در همراهیم کرد درو باز کردم اما قبل از اینکه ک برم دستمو گرفت

برگشتم نگاش کردم

-اون ک گفتی کارگر منظورت خودت بود

کوله امو جا.ب جا کردم

-کارکردن ک ننگ نیست، آره حاج خانم خودمو گفتم.. بازم ببخشید مزاحم شدم

-دو روز در هفته می تونی بیای اینجا

متعجب نگاش کردم

شما ک گفتین کارگر نمی خواین..

-چرا میخوام اگه خودت بیای

ی جورایی ذوق مرگ شدم ولی دو.روز در هفته برام مشکل بود

-حاج خانم میشه ی روز در هفته باشه؟ اونم وسط هفته سه‌شنبه ها؟ باور کنید وقتم پره

-آره مادر سه شنبه خوبه اتفاقا کلی هم همون موقع کار دارم

-ایول پس حله بزن قدش

خنده اش. گرفت

دستمو از توی هوا پایین آوردم

-ببخشین دیگه.. من برم ک الان صدای مشتریم در میاد

-برو دخترم... خدا پشت و پناهت...

رفتم از خونه ای ک توی عمرم اینقدر بهم خوش نگذشته بود... بهشت کوچکی ک قرار بود هفته ای یک بار پا درش بزارم از همین حالا برای سه شنبه ای ک قرار بود برسه لحظه شماری میکردم

شب شده بود.از فرط خستگی نای ایستادن نداشتم.. ی تشت آب آوردم و.پامو فرو کردم توی آب....

دخترا رو فرستاده بودم سینما این چند وقت حسابی کار کرده بودن و.هیج تفریحی نداشتن....

با صدای زنگ خونه از سرجام بلند شدم و.بدون اینکه پاهامو خشک کنم رفتم سمت در

-کیه

-فاطی منم

صدای ابی بود ولی سابقه نداشت پاشو از گلیمش دراز کنه و.بیاد اینجا همون جا پشت در جوابش رو دادم

-چیکار داری؟

درو باز کن تا بگم

-ابی حال و حوصله تو یکی رو ندارم.. تو رو جون مادرت بی‌خیال شو تا نزدم ی بلایی سرت نیاوردم

--کاریت ک ندارم.. می دونم خواهرات خونه نیستن.... فقط اومدم بهت بگم ی کار خوب پیدا کردم

پوفی کردم...

اینم خوش خیاله ها

-ب سلامتی حالا برو خونتون

حقوق اولم ک گرفتم حلقه میگیریم برات میارم...

خندم گرفت... بابا این دیگه خیلی رو داره

-ابی برو شر نشو حوصله ندارم برای بار هزارمه دارم میگم

-منتظرم باش

زد ب در و.رفت..

خیلی درد کم دارم اینم هست.. نگاهم ک ب سبزی های خشک کرده گوشه سالن افتاد آه از نهادم خارج شد...

بسته بندی اینام مونده.... ای خدا....

سبزی ها رو.تحویل میدم و پولشو میگیریم... از اون جا ی سره راهی بانک میشم و تمام پس اندازی ک جمع کرده بودمو میزارم روی باجه..

مرد ی نگاهی بهم می‌ندازه و پولو.بر میداره...

نمی دونم چرا از نگاهش خوشم نمیاد

صندلی رو جلوتر میکشم و سرمو نزدیکتر میارم

-مشتی...

سرشو بلند میکنه

--بامن مشکلی داری؟

ی فیش می زاره جلوم

-پرش کن

پوفی میکنم و.فیش رو بر میدارم... تمام مدت نگاهش اذیتم میکرد

عصبی سرمو بلند میکنم و.بهش می توپم

-بگو چ مرگته، هی بر و.بر منو. نگاه میکنه..فیش رو ازم میگیره

-پول خودته دیگه

هرآن ممکن بود خرخره اشو بجوم


romangram.com | @romangram_com