#زحل_پارت_8

بردیا_می دونم خودم نزدم.
_وا!!چرا؟ بوی گند مرغ بده غذا؟"بردیا خندید و گفت":
_نه،بو نمی ده،این طوری بهتره.
_چرا بهتره؟!آدم رغبت نمی کنه بخوره تو خودت خوردی؟
بردیاسری تکون دادو گفتم:اینو خوردی واقعا؟!
بردیا_ای بابا!بخور دیگه تو که این قدر ادا نداشتی!
_بردیا مرغ بو می ده،به اداربطی نداره،حالم داره بهم می خوره
بردیاظرف غذار ودورترنگه داشت وگفت:
_بابا بو نمی ده تو الآن حساس شدی..."باتردید نگام کرد وبا تردید گفتم":
_حساس شدم؟ تو اون بخور بینم چه طوری می خوری!تویه ایراد گیر،رنگ و رو غذا عوض می شد یه ساعت غر میزدی به جونم،ببینم اینو چه طوری می خوری
بردیا به غذانگاه کرد و گفت:
_خیلی...خیلی هم راحت.
_حداقل نگفته یه تفت بده مرغو...
بردیا_روغن خوب نیست.
_وا!چرا؟!بوی مرغ خوبه نه؟"بردیا خندید و گفت":
_نه،منظورم این که نباید سرخ کرده بخوری یعنی...برای الآن که معده ات بهم ریخته خوب نیست
_آهاااان!_خوب...حداقل زعفرون می ریختی اون که برای معده ضررنداره!
بردیا_پس یه لیوان شیر بخور، تا یه چیز دیگه درست کنم.
_تو نمی خواد درست کنی، خودم درست می کنم. آشپزی بلد نیستی...
بردیا_حالا دیگه آشپزی منو..."صدای زنگ خونه اومد، بردیا گفت":این کیه دیگه؟!
سگا به شدت پارس می کردن، بردیا زیرلب گفت:
_مانی نیست که اینا پارس می کنن... کیه؟...

romangram.com | @romangram_com