#زحل_پارت_7
_روانی توهم خلی سالم تو این زندگی وجود نداره.
چشمامو بستم،مغزم هنگگگگگگگ بود که...
یاخدا...یاخدا...ازجا پریدم...هول کردم...چی کار کنم؟سهاباید به سها زنگ بزنم...
گوشیمو کو...سرگیجه داشتم،کنار دیوار راه رفتم وموبایلم روی مبل بود،شماره تا گرفتم بردیا از تو آشپزخونه صدا زد:زحل...زحل...گوشی و آوردم پایین و گفتم:من تو هالم "از تو آشپزخونه اومد بیرون و گفت":
_چرا راه افتادی؟ سرت گیج مگه نمی ره؟
_این جا دراز می کشم"بردیاسری تکون داد و گفت":خوبی؟
_خوبم."مشکوک نگام کرد و به آشپزخونه برگشت به سها مسیج زدم"
"پاشو بیا این جایه بی بی چک هم بخر"
سریع زد"خاک برسرم حامله ای؟"
_"نمی دونم،الآن یه مدته معده ام بهم ریخته چون موقعه فوت هدی معده ام بهم ریخته بود همش فکر کردم از سراون مونده"
_"آخه بردیا خونه است"
_"بایه بهونه بیا"
_"خیلی خوب میام"
وای وای وای...نکنه...نکنه حامله باشم!بردیا مواظبه...مواظبه...شاید اگر حامله باشم خیلی هم خوب می شه،چرا مضطربی این طوری بردیا مجبور می شه عقدت کنه...مجبور می شه؟ من نمی خوام مجبور بشه،می خوام عاشقم باشه و منو بخواد نه به خاطر بچه...
شاید از قصد...من که دخترم!سها گفت دخترها هم باردار میشن...بردیا بفهمه چکار می کنه؟ منو که نمی تونه این طوری ول کنه،من که مثل مرغ توانایی تخم گذاری ندارم،این کاشته مسئوله،بردیا مسئولیتشو قبول می کنه...حالا بزار ببینم واقعاحامله ام یا نه...حامله؟ دستمو روشکمم گذاشتم بارها آرزو داشتم از بردیا بچه داشته باشم،مثل هدی...یعنی الآن واقعا ازش بچه دارم؟ بچه ما؟! این می تونه همه چیو تغییر بده...شاید اقبالم برگرده!یه نور امید توی قلبم روشن شد...
بردیا اومد بالاسرم وبا ظرف غذا گفت:
_زحل!"نگاش کردم وگفت":چیه؟
_هیچی!"بهش نگاه کردم پدربچه ی منه،ما یه وجه اشتراک داریم،یه پیوند که مارو ازهم جدانکنه یعنی می شه من صاحب خونواده بشم؟ اگربشم خدایا قول می دم زن خوبی باشم کسی بشم که حتی یک روز بردیا ازم ناراحت نباشه مادرخوبی می شم،باباحاجی...باباحاجی!آبروم پیشش حفظ می شه
بردیا_زحل!خوبی؟"بردیا نگران نگام کرد"
_خوبم"بردیاکنارم نشست وظرف غذا رو مقابلم گذاشت به قیافه مرغ رنگ پریده و برنج نگاه کردم وگفتم":أه أه این چیه درست کردی؟
بردیاخندید و گفت:نه خوبه قیافه اش این طوریه.
_قیافه اش اینه خدا می دونه طعم وبوشو _خوب زعفرونی ربی چیزی میزدی بهش،زعفرون بالای گاز گذاشتم مگه...
romangram.com | @romangram_com