#زحل_پارت_58
_خیلی خوب آروم باش مسئله ای نیست..برام توضیح میدیم...معصیتی نیست به فرض اگه این عمل در رحم شما اتفاق بیفته،رحم شما مثل یه مهد کودک ازجنین محافظت می کنه...این از نظر شرعی و قانونی حلال اعلام شده تازه ما نمی ذاریم طرفین همدیگر و ببینند
یکیشون نگاهی به قدو بالام کرد و گفت:ببینم دخترجون اسمت چیه؟از کجا میای؟ متاهلی؟خونه ات کجاست؟شوهرت راضیه؟
_راستش باید از شوهرم اجازه بگیرم،شوهرم بدهکار شده،اون کشاورزه سرش کلاه گذاشتن سی و پنج میلیون نیاز داریم،من آدرس میدم بیایید از کل روستا بپرسید بابام امام جماعت بوده...
_اول باید آزمایش بدین، ببین دختر جون این حرفای تومهم نیست، باید آزمایش بدی بعد بریم سراغ این حرفا. تازه باید دکتر هم بدونه، بهش بگیم،آزمایش ها که طی شد بعد چند مرحله این عمل انجام می شه، البته باید یه تعهد بدین که حتما بچه روتحویل میدین.
_پول چی؟ پول؟
_نگران نباشید اونو نصف ابتدای بارداری و نصف بعداز وضع حمل بهتون میدن.
_خوب کجا،کی باید بیام،چی کار کنم؟کی به دکتر می گید؟
دوتا زنا به هم نگاه کردن ویکیشون بلند شد یه تماسی گرفت و آدرسو گرفتن وشماره موبایل...تاخبر بدن باذوق به ده برگشتم وموضوعو باحاجی درمیان گذاشتم اول کلی داد و بیداد کرد اما طلعت آرومش کرد و قرار شد تحقیق کنه بعد یکی دو روز پرس و جو کرد و راضی شد وبعدش با من اومد تاصالحو راضی کنیم.
صالح عصبانی گفت:
_محاله! شرفمو دارید گروِ زندانی شدنم می ذارید؟من این جام، زنم از یکی دیگه حامله بشه؟
_باید بیارمت بیرون،باید تحت درمان قرار بگیری،صالح..."با بغض گفتم":من فقط تو رو دارم، خودتو از من نگی... تو رو خدا صالح...
romangram.com | @romangram_com