#زحل_پارت_51

صالح منگ و گیج منونگاه کرد و من گفتم:
_برو به حشمت خانت بگو اول یکی از اون سفته ها رو بیاره وبعد هفتاد درصد فروشو بگیره.
صالح_یعنی چی زحل من...
_تو پول قرض گرفتی وقت هم تعیین کردی حشمت قرضتو می خواد.
صالح_ولی قرارما این نبود قرار بود که هروقت کار وبارم حسابی گرفت الآن اگه هفتاد درصد فروشمو بگیره باز من لنگ می مونم.
_این تصمیم گیری خودت بود،حشمت دقیقا همینو می خواست که همیشه محتاجش باشی...وقت تعیین شده کی بود؟
صالح_ وقت تعیین نشد قرار شد هروقت کار و بارم گرفت،نه حالا که تازه داره زمین برام پول درمیاره،من باید با این پول بذر بخرم،خرج کارگر کنم،تراکتوری که هر دفعه یه خروار رو دستم خرج می ذاره بکنم...اگر هفتاد درصد بدم به حشمت از کجا پول بیارم این کارها رو بکنم رو کرد به کارگر و گفت:
_برو به حشمت بگو قرارمون این بود که...
_صالح سفته ها رو پشت نویسی کردی یا...
صالح_نه چه طور مگه..."چشمامو رو هم گذاشتم یعنی به عنوان احمق سال باید بهش تندیس داد"
صالح رو وارفته نگاه کردم بند دلم پاره شد چه قدر ابله بود این صالح ساده تر از این هم مگه هست
_صالح تو چرا این قدر ساده ای،می دونستی می تونه راحت تو رو بندازه زندان.
صالح_زندان!،زندان برای چی مانون ونمک خورده ایم ما...
_دلت خوشه این حرفا مال قدیمه نه الآن، الآن برادر به برادر رحم نمی کنه
صالح_یعنی الآن می خواد چی کار کنه؟ زحل! "رنگش عین گچ دیوار شد!"
_شکایت،صد درصد پولشو می خواد،چه قدر بهت گفتم حرفمو گوش کن فکر کردی عقل کلی...
صالح همون طور کنار درنشست وگفت:
_من همین طور خرد خرد طی این چندسال اخیر حدود پنجاه میلیون ازش گرفتم...
حالا این پنجاه میلیونو از کجا بیارم؟"باسکوت محض نگاهش کردم خدایا عقل به این دادی یانه؟"
_زمینتو،بفروش،تنها راه همینه زمینو بفروش.
صالح_سند زمین گرو وامه. "جیغ زدم باحرص گفتم":
_آخه تو با این همه پولی که گرفتی چی کار می کنی؟

romangram.com | @romangram_com