#زندگی_مهرسا_پارت_50
-نه
-پس چطوری ؟؟؟
برسام تعجب کرده بود .. رانندگی مهرسا خیلی خوب بود ..
مهرسا شروع کرد به خندیدن .
-فکر نمی کنی خیلی پر توقعیه که من همه چیزامو بهت بگم
-یعنی این یه راز ؟؟
- اگه این رازم لو بره نریمان و نوید کشتنم ..
-دوست دارم بدونم .. اگه خودتت دوست داری برام بگو ..
مهرسا نمی دونست چرا . اما دوست داشت حرف بزنه
romangram.com | @romangram_com