#یه_نفس_هوای_تو_پارت_95
- عجب بابا تا پایین شرکتم داشت عذرخواهی می کرد!
نسیم:
- آخه این آقای رستگار...
نمی خواستم جریان علاقه ی رستگار به منو رادین بفهمه، برای همین آروم دستم رو بردم جلو بازوی سمت راستش رو که تو دید رادین نبود نیشگون گرفتم که صدای آخش رفت بالا.
رادین:
- چی شد؟
نسیم:
- هیچی.
سرم رو بردم نزدیک صندلیش و گفتم:
- گرفتی نسیم.
نسیم:
- آره بابا گرفتم، دیوونه فکر کنم جاش کبود شه.
رادین:
romangram.com | @romangram_com