#یه_نفس_هوای_تو_پارت_94
واقعاً این رو امروز کم داشتم... از دو سه روز پیش که جوابش رو اون جوری داده بودم واسه من رفته بود تو لک... ولی معلوم نیست چی شده امروز شارژ بود و خودش رو می نداخت وسط بحث ما.
نسیم:
- هیچی بابا، نسترن امروز تو یکی از حسابها اشتباه می کنه، آقای رستگار بعد کلی کلنجار رفتن با حسابها می فهمه اشتباه از نسترنه، سرش داد می زنه، بعدم خودش به غلط کردن می افته که بانو از تقصیرش بگذره ولی بانو خیال نداره ایشون رو عفو کنه.
رادین:
- راست می گه شما اشتباه می کنید اون میاد معذرت خواهی!
به چشماش نگاه کردم شبیه چشمای نسیم بود ولی یه چیزای کوچولویی تو چشماش بود که حس می کردم از چشم اون تو قلب من می ریزه. چشم ازش گرفتم و سعی کردم سؤالش رو تو ذهنم بیارم... چی پرسیده بود... اون نقطه های کوچولو تمرکزم رو بهم زده بود. نسیم به جای من جواب داد:
- آخه جریان داره!
رادین:
- چه جریانی؟ حالا کی هست آقای رستگار؟
نسیم:
- همین بود که دیدی.
رادین با لحن با مزه ای گفت:
romangram.com | @romangram_com