#یه_نفس_هوای_تو_پارت_67

توی راهرو طبقه بال نسیم به یک در کرم رنگ که یک حلقه گل صورتی روش بود اشاره کرد.

نسیم:

- این اتاق منه و بغلی اتاق رادین و اونم سرویس بهداشتی.

در رو باز کرد داخل شدیم اتاقش ترکیب رنگ قشنگی داشت ولی خیلی شلوغ بود. تخت و میز کامپیوتر یه کتابخونه که هر طبقه اش نصفش کتاب بود نصفشم عروسک و یک میز آرایش و یک مبل راحتی رو به روی یک تلویزیون کوچیک، خندیدم و گفتم:

- نسیم جون فقط آشپرخونه کم داری تو اتاقت.

نسیم:

- آره باید بگم بابا برام بسازه.

اومد دوباره بغلم کرد.

نسیم:

- نسترن از حرفای مامانم ناراحت نشو هیچی تو دلش نیست، من از خدامه با تو برگردم.

- شاید تو دوست داشته باشی ولی انگار کسی دیگه راضی نیست.

نسیم:

- این چه حرفیه مامانم منظوری نداشت و مطمئنم رادینم راضیه.

romangram.com | @romangram_com