#یه_نفس_هوای_تو_پارت_46


نسیم:

- نسترن باز با این بنده خدا بد حرف زدی.

- آخه نگاه کن، اصلاً می خوام ناهار نخورم چیکار داره.

نسیم:

- گناه داره خب دنبال بهانه است که باهات همکلام بشه.

- باشه بابا سعی می کنم بهتر رفتار کنم. راستی نسیم من امروز خودم می رم.

سه روز بود که با نسیم و رادین برمی گشتم و تو این مدت بیشتر وقتم یا با صحبت با نسیم می گذشت یا باز تو فکر و خیال غرق می شدم. حالا که باز داشتمش دلم می خواست تنها بودم. آدمیزاده دیگه ولی همین که حضورش با من بود حس خوبی بهم می داد. با رادین هم زیاد همکلام نمی شدم و سعی می کردم به بحث خواهر برادر کاری نداشته باشم.

نسیم:

- چرا نمی خوای با ما بیای؟ چیزی شده؟

- نه گلم جایی کار دارم از فردا بازم وبال گردنتم.

نسیم:

- شما وبال گردن نیستی تاج سری عزیزم. خب خانم مشکوک می زنی کجا بسلامتی؟


romangram.com | @romangram_com