#یه_نفس_هوای_تو_پارت_193
- نه، خوبیش اینه که تهرانیه.
- حالا مشهدی بود چه فرقی داشت؟
هومن:
- واسه من این که کجاییه فرق نداره ولی اون جوری بهونه بیشتر دست مادرم می افتاد که از راه دور برات زن نمی گیرم.
- آهان... خب بهونه های دیگه اش چی می تونه باشه... دختر ایرادی داره؟
هومن:
- نه ایرادی نداره فقط از نظر مالی یه کم از ما پایین تر هستند.
- خب باشه پول دختره مگه مهمه تو قراره زندگی اون رو تأمین کنی، نه اون.
یه نگاه بهم کرد و گفت:
- تو که باید مامانم رو شناخته باشی.
راست می گفت واسه مادرش خیلی این چیزا مهم بود. به تأیید حرفاش سرم رو تکون دادم.
- خب دخترِ... اسمش چیه هی می گیم دخترِ؟ اون موقعیت تو رو می دونه باهاش حرفات رو زدی؟
هومن- اسمش خورشیده با اون چشمای عسلیش مثل خورشیدم می درخشه... نه باهاش حرف نزدم یعنی تا حالا به جز حرفای روزمره چیزی نگفتم.
romangram.com | @romangram_com