#یه_نفس_هوای_تو_پارت_192
- نگران رادین نیستم. این کارش چیزی رو ثابت نمی کنه.
هومن:
- شاید!
صداش آروم شد.
- نسترن می خوام از عشق خودم بگم از دختری که بیشتر از یک ساله دلم رو لرزونده...
یه نفس عمیق کشید و گفت:
- همکلاسیمه، یه دختر ناز و دوست داشتنی... اوایل واسم مثل بقیه بود، ولی یادم نمیاد چی شد دیدم دارم بهش فکر می کنم، تصویر صورت نازش آخرین چیزی بود که شبا قبل خواب بهش فکر می کردم. وقتی به خودم اومدم دیدم عاشقش شدم... نسترن من چند ماه دیگه درسم تموم می شه و دیگه نمی بینمش دوست دارم برم خواستگاریش ولی...
- ولی چی؟
هومن:
- از مامان می ترسم... می ترسم جریان رو بهش بگم.
- دختره مشهدیه؟
هومن:
romangram.com | @romangram_com