#یه_نفس_هوای_تو_پارت_15

- کجا می خوای بری؟ به من سفارش نکردی که زود بیدارت کنم.

- وا مامان خوبی سرکار دیگه!

مامان:

- من خوبم تو انگار خوب نیستی امروز جمعه هستا!

یهو مثل خمیر وا رفتم وسط اتاق. آخیش چه خوبه ندونی جمعه ست بعد بفهمی انگار یه بار رو از روی دوشت برمی دارن بعدش یه لبخند کوچیک اومد رو لبم. مامان که از لبخندم تعجب کرده بود، آخه دو هفته بود که اصلاً نخندیده بودم، با صدای شادی گفت:

- پاشو دختر حالا چرا وسط اتاق ولو شدی.

کمکم کرد بلند شم دست و صورتم رو شستم، رفتم تو آشپزخونه.

- سلام بابایی صبحت بخیر.

بابا:

- سلام دختر بابا صبح شما هم بخیر خوب خوابیدی؟

- بله مرسی.

چه خوابیم کردم. بابا بعد از یه کم دست دست کردن پرسید:

- نسترن جان تو محل کارت مشکلی داری؟

romangram.com | @romangram_com