#یادگاری_سرخ_پارت_67
بالاخره چشم باز کردم و بیمارستان رو دیدم.شور و بلوایی به پا شده بود.هومن من بود که از این ب*غ*ل به اون ب*غ*ل میرفت.خانواده ی حامد و خودم مشغول اشک ریختن بودن..اشک شادی.خودمم با دیدنش اشک ریختم.تو آ*غ*و*شم گرفتمش و ب*و*سه ای بر پیشانی اش نشاندم.ب*و*سه ای شیرین و به رنگ محبت.به رنگ عشق و امید بر یادگار به جامانده از عشق و زندگیم.
پایان داستان.شیوا.
قلم رو روی کاغذ رها کردم و به صندلی تکیه دادم.نفس عمیقی کشیدم دستی به صورت خیسم کشیدم.میخوام این گذشته رو به پسرن تقدیم کنم تا وقتی بزرگ شد از زندگی پدرو مادرش تلخی ها وشیرینی های زندگیشون رو بدونه.
نگاهی به عکس عروسیم انداختم.اینم از پایان گذشته ی من.
وای چقدر دلم هوای هومن رو کرد.شتابان بلند شدم و از اتاق خارج شدم.بلند صدا زدم:اسیه...اسه.
اسیه وارد خونه شد و گفت:جانم خانم.
با لبخند گفتم:
هومن رو بیار پیشم.دلم براش تنگ شده بابا.از صبح تا الان ندیدمش.
اسیه لبخندی زد و گفت:چشم خانم الان میارمش.تو حیاط مشغول بازیه.ماشالا خسته نمیشن خانم.
-نه نه اسیه.نیارش من میام تو حیاط.میخواستم برم بیرون یه هوایی بخورم.قبل از رفتن صورتم رو شستم تا کسی متوجه چهره ی خیسم نشه.
سمت حیاط رفتم و یه چند تا نفس عمیق کشیدم.چه هوایی!
هومن رو دیدم که میخواست از ب*غ*ل اسیه جدا بشه و خودش رو زمین مشغول بازی بشه.اخه بگو فسقلی تو هم از الان لجباز شدی؟
خانم ماشالا خیلی لجبازن.مجبور شدم یه قالیچه تو سبزه ها پهن کنم.به سمتش رفتم که با گریه به ب*غ*لم اومد.
اسیه گفت:خانم تا میزارمشون زمین سینه خیز میشن حرکت میکنن واز قالیچه رد میشن.نگاه کنین چه به روز سبزه ها اوردن.
چشمامو ریز کردم و گفتم:راست میگه مامانی؟مگه قول ندادی اذیت نکنی اسیه رو.بیا با پسرم بشینیم اینجا.اسباب بازی های ریخته شده به اطراف رو نزدیکش اوردم و یکم باهاش مشغول بازی شدم.نگام به گلدونای گیتی جون افتاد که عاشقشون بودم.به سمتشون رفتم و باهاشون مشغول شدم.
بعد از ناهار دلم هوای غزل روکرد.از بعد از مهمونی خبری ازش نداشتم.فکر کنم از دستم ناراحت شده بود.هومن که خواب بود.پس تصمیم گرفتم مثل خودش سر زده برم پیشش.لباسامو پوشیدم واماده یرفتن شدم.نرسیده به خونشون شمارش رو گرفتم.بعد از چند تا بوق گفت:
سلام بی معرفت.چه عجب یادت به ما افتاد.حتما خوبی که سراغی از ما نمیگیری.متاسفم برات که یه ذره شعور نداری...هنوز داشت ادامه میداد که گفتم:
romangram.com | @romangram_com