#یادگاری_سرخ_پارت_12
غزل گفت:وای راس میگیااااااااااااا.بدو بریم که بدبخت شدیم.اگه سر کلاس راهمون بده شانس اوردیم.با عجله رفتیم طبقه پایین.
خوشبختانه امروز استاد تاخیری داشته.خیلی وقت نبود سر کلاس اومده بود.به غزل گفتم تو که میگفتی سر کلاسه.
سلام و اجازه ای گرفتیم ونشستیم.غزل گفت:چی بگم همیشه زود میاد سر کلاس امروز شانس اوردیم.
بعد از کلاس ارد محوطه دانشگاه شدیم وبا غزل قدم میزدیم.غزل غرغر میکرد که بابا مایه درا دلو بزن دریا بریم کافه.
از طرفی قول داده بودم امروز زود برم خونه.رو به غزل گفتم باشه فقط یه نوشیدنی میخورم باهات.اصلا هر چی میخوای کوفت کن من حساب میکنم تو بشین وبخور.باشه؟
غزل اخمی کرد وگفت:کوفتمون نکن حالا.نمیخواد یه نوشیدنی کافیه.بززززرن بریم.
سمت کافه دانشگاه رفتیم.وقتی ارد شدیم نزدیک ترین میز نشستیم.گفتم: خب پاشو دیگه.برو یه چیزی بگیر بخوریم.
غزل گفت:ای به چشم.
بعد از مرگ حامد اومدن به دانشگاه با غزل اشنا شدم.از خانواده معمولی مثل خودم بود.کمی شیطون و شوخ بود.دختر خوبی بود واقعا ازش خوشم میومد.غزل رو نگا میکردم که متوجه خنده دوتا دختر شدم.روم برگردوندم سمتشون که دیدم به یه جا خیره شدن.وقتی رد نگاشون رو گرفتم به پوریا رسیدم.پس علت خنده های ضایع این بود.پوریا اخمی به چهرش انداخته بد و روشو یه سمت دیگه گرفته بد و با دوستش که امروز دیدیمش مشغول صحبت کردن بود.
رومو برگردندم که غزل نزدیک شد.با یه سنی که دوتا لیوان اب انار توش بد نشست سر میز.
با خنده گفتم:ر شکست نکنی منو.این همه تقلا کردی بخاطر همین دوتا اب انار.
لبخند ارومی به لبش نشست وگفت:مهم معرفتته که قبلا بهم ثابت کردی.بعدم قرار نیس کل کافه روبریزم رو میز.فهمیدم بایت کمک نقدی که ماه پیش برای خرید جهاز خواهرش بهش کردم اینو میگه.خیلی اصرار کردم تا کمکم رو قبول کرد اونم به شرط قرض بودن.
گفتم:ای کلک میدونستی اب انار دوس دارم هااااااااااااان؟
اره دیگه گفتم اااااااااااااین همه خرج میکنی خودتم یه چیزی که دوس داری بخری.در ضمن بگم اگه گذشتم از کافه دلیل داشت.یه تای ابروم رو دادم بالا و گفتم:میششه دلیل ورشکست نکردن منو بگین؟
دلیلش عرسکیه که سر خیابون پارکه.
ولی غزل من امروز قول دادم زود برم خونه.هومن چی؟
هوووووو.خیلی که دور دور نمیکنیم.همش 10 دقیقه.
کلافه گفتم:اره جون خودت.10 دقیقه که تا سر خیابن باید بریم.کلافه بودم که چی کار کنم؟با اینکه که میدونستم گیتی جون اعتراضی نمیکنه ولی نمیخاستم بد قولی کنم.در همین حین گوشیم زنگ خورد.
romangram.com | @romangram_com