#یادم_تو_را_فراموش_پارت_60

-اول اینکه آروم صحبت کن, نیازی نیست داد بزنی من جلوت وایسادم و دارم میشنوم حرفات رو...

بعدشم خب معلومه, پس من قاطی میکنم؟

برو تو آینه یه نگاه به خودت بنداز ببین کی قاطیه الان...

من یا تو؟؟

پریسان نفس بلند و کلافه ایی کشید...

-معلومه که قاطی میکنم...

قاطی که سهله دیــــوانه هم میشم...

این منم که باید از تو بپرسم معنی این رفتار زشت و بچگانه ی خواهرت چیه؟؟

مسیح تکیه اش را برداشت و صاف رو به رویش ایستاد...

حالا او هم کمی اخم کرده بود...

-کدوم رفتار

خواهر من با شما چیکار کرده که اینجور آتیشی شدی؟؟

-خودت رو نزن به اون راه مسیح,چرا جوری وانمود میکنی که انگار نه میبینی و نه میشنوی...

یعنی ندیدی چطور با من رفتار کرد؟؟

تازه مگه بار اولشه, همیشه همینطوره, میخواد با حرفها و رفتارش من رو کوچیک کنه...

من رو بی ارزش جلوه بده...

من زن برادرشم, میخوام بدونم درک این موضوع چرا انقدر براش سخته؟؟

مسیح دستش را به نشانه ی سکوت بالا آرود و قدمی دیگر نزدیک شد...

-بسه دیگه پری, داری بزرگش میکنی برا خودت ؛ مگه مهدیس چیکار کرده؟؟

چرا از کوچکترین کاهی واسه خودت کوه میسازی تو...

مهدیس همیشه همینطور بوده و هست...

هرکس اخلاقیات خودش رو داره, مثل خودت...

مگه کسی به تو میگه عوض شو, یه جوره دیگه شو, یا اگه بگه مگه تاثیری هم داره؟؟

پریسان میان حرفش پرید...

با صدایی بیش از حد بلند , که تقریبا فریاد شده بود...

با صورتی که از عصبانیت به قرمزی میزد...

-این من نیستم که از کاه کوه میسازم آقا,رفتار و کردارش انقدر بد و توهیین آمیز هست که اینجوری آتیشیم میکنه...

منتها تو رفتار های زشت و بی ادبانه ی خوهر لوست رو نمیبینی...

با تمام حرکات و رفتارش دلت ضعف میره و دیگه متوجه هیچی دیگه هم نیستی...

این دوست داشتن ها و ملاحضات بیش از حد تو اینجوریش کرده...

مهدیس همیشه با رفتارش من رو اذیت کرده و میکنه...

مسیح با همان اخم و خونسردی اولیه, نزدیک تر ایستاد...

بی اینکه تن صدایش حتی برای یک لحظه بالا برود...

بی اینکه از عصبانیت منفجر شود...


romangram.com | @romangram_com