#یاهیشکی_یاتو_پارت_59


نشستیم و مشغوله پذیرایی از خودمون شدیم. گیسو کمتر پیشم می اومد. قبلش بهم گفته بود که نمیخواد بچه های دانشگاه چیزی از رابطمون بفهمن. ولی خیلی حیف شد که امشب نمیتونستم باهاش برقصم. با همه ی دوستاش می رقصید و منم جز اون کسی رونمیدیدم. چند بار هم پریا روبرد وسط ولی بمن پیشنهاده رقص نداد. دیگه طاقتم طاق شد بلند شدم و از مستخدم سراغ دستشویی رو گرفتم و رفتم یه آبی به صورتم زدم که دیدم در میزنن. درو باز کردم و دیدم گیسو پشته دره. سریع دستشو گرفتمو و کشیدمش توی دستشویی..

گیسو- دیوونه یکی میبینه بد میشه.

پرهام- هیچکس حواسش نیست. چقدر خوردنی شدی

فاصلمو کم کردم و سرمو بردم توی گردنش و بوسه ای به گردنش زدم و بو کشیدم. چقدر این بو رو دوس داشتم. بهم آرامش میداد...

پرهام- نمیگی اینطوری من تلف میشم؟؟

توی چشماش نگاه کردم و لبخند زدم اون هم بهم لبخند زد و گفت:

گیسو-اگه کسی بفهمه من با تو توی دستشویی ام بدبخت میشم

پرهام- چرا؟؟ من که از خدامه همه بفهمن توماله خودمی. تا کی تحمل کنم؟؟؟

گیسو- فعلا وقتش نیست پرهام

دستمو دور کمرش حلقه کردم و چسبوندمش به خودم و بوسه ی کوتاهی روی لبش زدم.

گیسو-خب دیگه بذار من برم. دنبالم میگردن.

یه بوسه ی دیگه هم روی لبش گذاشتم ودستمامو شل کردم. گیسو هم چشمکی بهم زد و رفت. یک دقیقه ی بعد هم من رفتم بیرون و سر جام نشستم ولی پریا نبود.دنبالش گشتم و دیدم که داره با آرشام میرقصه. این آرشام خیلی مشکوک شده نکنه عاشقه پریا شده. توهمین افکار بودم که گیسو اومد و کنارم نشست.

گیسو- آقای پارسافر دستشویی خوش گذشت؟؟؟

پرهام- اوووف خیلی

romangram.com | @romangram_com