#یاهیشکی_یاتو_پارت_46
پرهام- گیسو چرا گریه میکنی؟
گیسو- ــــــــــــــ
پرهام- تو رومرگه پرهام. بس کن گریه واسه چیه؟ ناراحتی؟ ناراحتی از اینکه من عاشقت شدم؟
ولی جوابی نمیداد و مثل ابر بهار اشک می ریخت و قلبم داشت پاره پاره می شد.
پرهام- گیسو اگه بس نکنی منم میزنم زیره گریه ها.. مگه با تو نیستم؟ ازم بدت میاد آره؟
گیسو- بحث این نیست
پرهام- پس چیه؟ پای کسه دیگه ای وسطه؟؟؟ بگو چته آخه؟
گیسو- من تو رو مثله برادرم دوست دارم پرهام
خون جلوی چشمامو گرفته بود فریاد زدم:
پرهام- بس کن گیسو. برادر برادر چه برادری؟ من برادر تو نیستم. من میخوام شوهرت باشم.
گیسو- نمیشه پرهام
پرهام- چرا نمیشه؟ فقط یه دلیل میتونه داشته باشه. اونم اینکه منو نخوای
گیسو- قضیه اونطوری که تو فکر میکنی نیست پرهام.
پرهام- فقط دیگه اون بهانه ی مزخرف رو نیار. هیچ دختری اونجوری برادرشو نمیبوسه. میدونی این چن ماهه چی کشیدم؟ من تو رو میخوام گیسو. نه نیار. بخدا نه بگی من میمیرم.
romangram.com | @romangram_com