#یاهیشکی_یاتو_پارت_47
گیسو- پرهام بذار منم حرف بزنم.
پرهام- حرفی نمونده. من همین زودی با خانوادم حرف میزنم که برن تبریز با خانوادت صحبت کنن.
گیسو- تو اینکارونمیکنی پرهام. لااقل تا وقتی که من بگم.
پرهام- باشه هرچی که تو بگی. گیسو بگو دوسم داری. بذار خیالم راحت بشه.
گیسو- پرهام...من...
دلیل ترس رو توی چشماش نمی فهمیدم.دلهره داشتو وقتی نگاهه پر از التماسمو دید با صدای آرومی بهم گفت
گیسو- منم دوستت دارم.
پرهام- خدایا شکرت. بعد از مدت ها امشب راحت میخوابم.
گیسو- پرهام توروخدا تا وقتی که من نگفتم کاری نکن.
پرهام- باشه عزیزم هرچی تو بگی
گیسو- بهتره دیگه بریم خاله نگرانم میشه.
گونشو بوسیدم و گفتم چشم وراه افتادم سکوتش عذابم میداد خودش که گفت دوستم داره پس دلیل این ناراحتی چیه؟
پرهام- از چی ناراحتی گیسو؟
گیسو- از هیچی
romangram.com | @romangram_com