#یاهیشکی_یاتو_پارت_39


پریا- ای نامرد منو بگو که به خاطر اینکه شمارو تنها بذارم علکی گفتم دستشویی دارم

بغلش کردم و روی موهاشو بوسیدم و سرشو روس سینم گذاشتم.

پرهام- فدای تو خواهره گلم. رفتیم یه بستنی هم خوردیم یه دوری هم زدیم

پریا-. پس یه بستنی هم بهم بدهکاری

پرهام- به روی تخمه چشمم

پریا- خب؟؟؟

پرهام- خب که چی؟؟؟

پریا- پرهام خودتو نزن به اون راه. دیدم وقتی باهاش حرف میزدی همش رنگ به رنگ میشدی. وقتی باهش میرقصیدی رفته بودی رو ویبره... دوسش داری؟؟؟

پرهام- پریا...

پریا- جانه پریا؟؟؟

پرهام- من دوسش ندارم

پریا- پس چته؟؟؟ من از رفتارت میفهمم توی دلت چی میگذره. بمن دروغ نگو پرهام

پرهام- من عاشقشم. خیلی وقته که عاشقشم

پریا سرشو از روی سینم برداشت و گونمو بوسید و گفت:

romangram.com | @romangram_com