#یاهیشکی_یاتو_پارت_29
امیر رودیدم که به طرفمون می اومد. سلام واحوال پرسی کردیم و مارو رو به سمته یه میز خالی هدایت کردن و اونجا نشستیم. پریا همرفت تا لباسش رو عوض کنه و بیاد.ارکست داشت حنجره اش روپاره میکرد وتعدادی دختر و پسر هم در حاله رقص بودن. مهمونیه شلوغی بود و همینطور که داشتم همه رونظاره میکردم. سینی نوشیدنی جلوم گرفته شد. فهمیدم مشروبه. رد کردم چون پریا همراهم بود نمیخواستم بخورم. وقتی از جلوم رد شد چشمم افتاد به دختری که درست رو به روم نشسته بودو داشت آروم آروم میوه میخورد. چقدر آشنا بود. بیشتر بهش دقت کردم.همین لحظه آرشام به طرفش رفت واونم لبخند زد و بلند شد. خدایا این گیسواِ یا من خیالاتی شدم.پیرهن دکولته ی مشکی رنگی تا روی زانو پوشیده بود که حسابی هم تنگ بود و اندامش رو به نمایش گذاشته بود وای که چه اندامه محشری داشت. تا بحال با این تیپ و آرایش ندیده بودمش که. خط چشم کلفتی پشته چشمش کشیده بود رژ قرمز آتیشی زده بود که خیلی بهش می اومد وقتی چشمم افتاد به موهاش عقل از سرم پرید. اسمه گیسوواقعا بهش می اومد.موهای لختش تا رون پاش میرسید و خیلی ساده دوروبرش ریخته بود که حتی بالاتنه ی لختش رو هم پوشونده بود. آرشام دستش روگرفت برد وسط پیست رقص . اون هم با لبخند آرشام رو همراهی میکرد. با آهنگ ملایمی که ارکست میخوند همچین پیچو تابی به بدنش می داد ک معلوم بود حتما به کلاسه رقص رفته. اون می رقصیدومن محو تماشای زیباییش بودم. آرشام دستشومی گرفت و می چرخوندش واونم خیلی آروم آرشام رو همراهی میکرد. با صدای پریا به خودم اومدم.
پریا- پرهام حواست کجاست؟ دو ساعته دارم صدات میکنم.
پرهام- ببخشید حواسم نبود.
پریا- حواست به کی بود؟ به کی خیره شدی؟
پرهام- به هیشکی
پریا- آره جونه عمت اون دختر خوشگله دوست دختره دوستته؟
پرهام- نمیدونم
با این حرفش داغون شدم.یعنی واقعیت داشت؟ من چقدر بدشانسم.چرا اینونفهمیده بودم وقتی رقصش تموم شد دوباره رفت سرجاش نشست. به نظر تنها بود. بعد از چند دقیقه یه دختره دیگه هم رفت کنارش نشست وباهم حرف زدن. بهش خیره بودم که دیدم اونم به من خیره شده یه نگاه به من میکرد و یه نگاه به پریا که کنارم نشسته بود و روشو برگردوند.همین لحظه از همه ی دختر و پسرا خواستن که بلند شن و تانگو برقصن. به اصراره امیر منو پریا هم دست تو دسته هم بلند شدیم. ولی همه ی حواسم به گیسوبود که نشسته بودوبا اصراره زیاده آرشام هم بلند نشد. منو پریا آروم آروم میرقصیدیم تقریبا هم حرفه ای بودیم چون توی خونه هم بعضی وقتها تمرین میکردیم یه لحظه نگاه خیره اش به خودمو دیدمو زل زدم توی چشماش همون موقع پریا آروم کناره گوشم گفت:- پرهام شدیدا دستشویی دارم هر لحظه ممکنه بریزه.
با این حرفش خندم گرفت و دیدم که گیسو داره با اخم نگام میکنه.دلیله حرکاتش رونمی فهمیدم. آهنگ تموم شد و نشستیم و از امیر خواستم تا پریا رو به دستشویی راهنمایی کنه. خودمم بلند شدم تا به طرفش برم و باهاش سلام و علیک کنم. رفتمو دستمو جلوش دراز کردم وسلام کردم به دستم نگاه کرد ولی دست نداد ولی خیلی آروم جوابه سلاممو داد.منم که ضایع شده بودم گفتم میتونم بشینم؟ خیلی آروم گفت بفرمایید.
پرهام- خوبید؟ وقتی دیدمتون تعجب کردم.
گیسو- منم همینطور. مخصوصا با دختری که کنارتونه. نامزدتونه یا؟
پرهام- پریا؟ اون خواهرمه. من نامزد ندارم.
گیسو- واقعا؟؟؟ من فکر کردم یا نامزدتونه یا دوست دخترتون.
پرهام- اشتباه فکر کردید . من هیچکدوم از اینها رو ندارم.
romangram.com | @romangram_com