#یاهیشکی_یاتو_پارت_28


پریا- تو فقط بلدی ضد حال بزنی

پرهام- چرا؟ چون گفتم ساپورت بپوش؟

پریا- ــــــــــــــ

پرهام- ببین پریا اونجا هر چقدرم که جوخوبی داشته باشه بازم دوتا آشغال توش پیدا میشه.توهمجنسای منونمیشناسی.نمیدونی چقدر کثیفن.تو دوست داری نگاه های هیز و پر از لذتشون رو به تنو بدن لختت بدوزن؟ دوست داری؟

پریا- ـــــــــــــــــ

پرهام- من برادرتم بده توروکه نمیخوام. حالا میری میبینی میگی پرهام راست میگفت.. چه خوب که به حرفش گوش کردم. حالا هم اخماتو باز کن عشقه پرهام.

اخماشو باز کرد وپخش رو روشن کرد و به خونه ی آرشام که رسیدیم صدای ارکست تا سره کوچه می اومد. از ماشین پیاده شدیم پریا دستش رو توی دستم گذاشت تا وقتی با اون کفشای پاشنه ده سانی راه میره زمین نخوره.وارد خونه که شدیم آرشام به استقبالمون اومد. با منوپریا دست داد.

آرشام- سلام پرهام جان. خیلی خوش اومدی خانوم رومعرفی نمیکنی؟

پرهام- سلام. خوبی؟ تولدت مبارک خرسه گنده.

آرشام- تولد بهانه بود برای دوره هم بودن. دوست دختره جدیدته؟

پرهام- نه بابا. پریا خواهرمه.

چشمای آرشام درخشید ونگاهی به پریا انداخت

آرشام- از آشناییتون خوشوقتم امیدوارم بهتون خوش بگذره.

پریا- ممنونم تولدتون مبارک.

romangram.com | @romangram_com