#یاهیشکی_یاتو_پارت_147
برش گردوندم و صورتشو بوسه بارون کردم.اینقدر تشنه ی بوسیدنش بودم که دیگه تحمل نداشتم
گیسو- پرهام تا من لباسم رودر بیارم برام یه لیوان آب میاری؟؟؟
پرهام- چشم خانومم
رفتم وبراش یه لیوان آب آوردم و دیدم لباس عروس رو در آورده و یه لباس خواب نازک پوشیده و نشسته جلوی آینه و داره گیره ی موهاشوباز میکنه. لیوان روبهش دادم و تا آخر سر کشید و تو باز کردنه گیره ی موهاشم کمکش کردم. عاشق این موها بودم شلوارکه راحتی پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم... وقتی دیدم یه نگرانی توی چشماشه بلند شدم و دستشوگرفتم و آروم کناره خودم خوابوندمش.توی بغلم گرفتمش و توچشمای عسلیش خیره شدم.
پرهام- یادته روزی رو که فرداش قرار بود بری؟؟؟ تواتاقم؟؟؟ وقتی توی بغلم بودی گفتم کاش زمان می ایستاد و این لحظه هیچوقت تموم نمیشد.
گیسو- آره یادمه حالا دیگه همیشه پیشتم.
به لبهاش خیره شدم و آروم فاصله روکم کردم و لبهامو گذاشتم روی لبهاش و بوسیدمش.بوسه های ریز رو روی صورتش نشوندم و بعد هم گردنش رو بوسیدم.انگار گیسو یه بت بود و من داشتم می پرستیدمش وچه لذتی داشت این پرستیدن.
گیسو
چشمامو باز کردم ومتوجه موقعیتم شدم.توی بغله پرهام بودم. نگاهی به ساعته دیواری انداختم. یاز ده و نیم بود. کمی تکون خوردم تا از بغله پرهام بیام بیرون ولی اون محکم تر منومیگرفت
گیسو- پاشوتنبل لنگه ظهره
پرهام- خب باشه. بگیر بخواب
گیسو- من میخوام بلند شم. تو بخواب
خودمو از توی بغلش کشیدم بیرون و بلند شدم وروی تخت نشستم سریع لباس خوابم رو از روی عسلی برداشتم وتنم کردم ومیخواستم بلند شم که زیره شکمم تیر کشید. آخی گفتم و بازم نشستم پرهام مثله فنر از جاش پرید و نشست
پرهام- چیه؟؟ چی شده؟؟؟ کجات درد میکنه
romangram.com | @romangram_com