#یاهیشکی_یاتو_پارت_148


گیسو- زیره شکمم

پرهام- الهی من بمیرم. بیا بخواب میگم پانشو.گوش که نمیکنی

بعد هم خودش بلند شد وتازه متوجه برهنه بودنش شد و شریع شلوارکش رو برداشت پوشید. و از اتاق زد بیرون منم حسابی خندم گرفته بود.اونقدر هام که فکر میکردم شب سختی نبود. کنار پرهام پر از لذت بود. با یه لیوان آب پرتقال و یه قرص مسکن وارده اتاق شد

پرهام- این قرص رو بخور یکم دردت آروم بشه تا من صبحونه روآماده کنم.

گیسو- همیشه قراره اینکاروبکنی؟؟

پرهام- من نوکرتم هستم خانومم

************

پنج شش سالی از اون روزها میگذره ومنوگیسو درسمون روتموم کردیم و هر دوباهم یه مطب دندانپزشکی باز کردیمو همیشه کناره همیم. چند وقته که گیسو حالت تهوع داشت و وقتی آزمایش داد فهمیدیم که اون داره مادر میشه و من پدر. با اینکه هنوز آمادگی نداشت و نمیخواست فعلا بچه دار بشیم ولی من عاشقه بچه ام و خیلی از این خبر خوشحال شدم. حالا فهمیدم خدایی که اینقدر منو امتحان کرد و من همش گله کردم همون خداییه که امروز این همه خوشبختی رو در اختیارم گذاشته و من همیشه شاکرشم...خدایا شکرت


پایان

romangram.com | @romangram_com