#یاهیشکی_یاتو_پارت_145


وقتی برگشتیم پدرم اولین کاری که کرد یه آپارتمان 200 متری نزدیک خونه ی خودشون واسم خرید تا وقتی اومدن و جهیزیه خریدن سریعا توی خونه چیده بشه.

هر روز صبح به بازار میرفتیم و شب برمیگشتیم. پریا و آرشام هم کمکمون میکردن. مادره گیسو هم به تهران اومده بود ومشغوله خریده جهیزیه بودن و هرچی که میخریدن می بردن و توی خونه میچیدن.

بالاخره روز عروسی رسید. گیسو رو به آرایشگاه برده بودم و خودمم مشغوله حاضر شدن بودم کت و شلوار مشکی براقی با پیراهنه سفید پوشیده بودم و کراوات مشکی هم زده بودم و کفشهای مشکی ورنی ام رو هم پوشیده بودم. آرایشگاه هم رفته بودم وبا ادکلنم دوش گرفتم گیسو باهام تماس گرفت که حاضره و به دنبالش برم. رفتم دنباله فیلم بردار و به آرایشگاه رفتیمو وقتی اومد بیرون دهنم بازمونده بود. یعنی این عروسه قشنگ ماله منه.. دره گوشه گیسو گفتم:

پرهام- خیلی ماه شدی...

گیسو- بودم...

پرهام- من تا شب چطوری صبر کنم؟؟؟

حرفم باعثه خندش شد و پیشونیشو بوسیدم و راه افتادیم. به آتلیه رفتیم و عکس گرفتیم و به سمته تالار حرکت کردیم.

گیسو- الان چه حسی داری؟؟؟

پرهام- خیلی خوشحالم

گیسو- باید خوشحال باشی که خانومی مثله من گیرت اومده

پرهام- آره عزیزم من حاضر بودم هرچی دارم رو از دست بدم و فقط تو ماله من باشی. خدا خیلی دوستم داره

گیسو- خدا فقط تو رو دوست نداره مارو دوست داره.

به سالن رسیدیم و همه ی مهمونها ازمون استقبال کردن و مامان هم هروقت که منو نگاه میکرد چشماش پر میشد. پریا هم سنگ تموم گذاشته بود و حواسش به همه چیز بود. نوبت رقص منو گیسو رسید با رقصی که از قبل تمرین کرده بودیم همه غافلگیر شدن و به وجد اومدن وقتی نشستیم متوجه سمیرا شدم که کناره بریدیا نشسته بود و گرم صحبت بودن و گل میگفتن و گل میشکفتن. حس ششم فعال شد و یه حدسایی زدم و از نگاه های بردیا فهمیدم که از سمیرا خوشش اومده. واسشون آرزوی خوشبختی کردم چون هر دوشون لایقه بهترینها بودن. به اتاقه عقد رفتیم و صیغه ی عقد بینمون جاری شد وقتی گیسو بله رو گفت و همه چیز تموم شد انگار که سبک شده بودم و میخواستم پرواز کنم. زیر لفظی بهش یه سرویس جواهر دادم بقیه ی فامیل هم کادوهارو دادن و کادوی پدرم هم به گیسو یک بی ام و ایکس تری بود. گیسو خیلی خوشحال شد و کلی هم از پدرم تشکر کرد. مادرم هم یه بلیط رفت و برگشت به ترکیه بهمون کادو داد تا برای ماه عسل بریم. پدر ومادره گیسو هم طلا و جواهرات کادو دادن. بعد از خوردن شام هم همه ی مهمونها کم کم می رفتن و منو گیسو هم با اشاره ی فیلم بردار آماده ی رفتن شدیم

توی خیابون حسابی شلوغ کاری کردیم و بالاخره به خونمون رسیدیم. با بدرقه ی پدر ومادرهامون وارده خونمون شدیم و فیلم بردارم کمی ازمون فیلم برداری کرد و بعد خداحافظی کرد و رفت. خونه خیلی معرکه چیده شده بود وواقعا وسایله زیبایی خریداری شده بود.

romangram.com | @romangram_com