#یاهیشکی_یاتو_پارت_144


گیسو- ایشالا

وقتی رسیدیم خداحافظی کرد و رفت. فردای اون روز هم رفتیم وبراش بلیط خریدیم و قرار شد پس فرداش به تبریز بره. بازم داشتم افسرده می شدم بازم می ترسیدم. ترس از دست دادنش مثله خوره افتاده بود به جونم. بالاخره رفت برای بدرقه ش همراهه آرشام و پریا به فرودگاه رفتیم. وقتی رفت باز هم دلم گرفت ولی پریا و آرشام بهم دلداری میدادن.

فصل دهم

این دوماه هم برام به اندازه ی دوسال گذشت. آرشام به تبریز رفته بود .هر روز با گیسو حرف میزدم ولی بازم دلم راضی نبود. آرشام باهام تماس گرفت و گفت که پدر گیسو راضی شده که به خاستگاری بریم. میگفت اصلا راضی نمیشده ولی با اصراره بردیا راضی شده. تو دلم گفتم دمش گرم خدا خیرش بده. قضیه رو با پدر و مادرم در میون گذاشتم و قرار شد اونها به تبریز برن و اگر وضعیت خوب بود منو پریا هم بریم.

خلاصه پدر و مادرم به خاستگاری رفته بودن و مادرم میگفت به نظر راضی نبودن ولی بردیا شخصا تومراسم حضور داشته و راضیشون کرده.. منم خودمو آماده کردم و با اولین پرواز همراهه پریا به تبریز رفتیم. دلم واسه دیدنه گیسو پر میزد. شبی که رفتم خونشون اینقدر سخت گذشت که داشتم آب می شدم. زیر نگاه های پدر و مادر گیسو داشتم ذوب می شدم. صدای پدرش رو که میشنیدم مثله بید می لرزیدم خیلی مرده با جذبه ای بود.

پدرگیسو- خب پسر جون دختره من به خاطره تو زندگیشو بهم زد واز شوهرش جدا شد. پس باید براش یه زندگی درست کنی که صد برابر از زندگی که بردیا براش درست کرده بود بهتر باشه. من از اول مخالف بودم ولی بردیا حسابی در موردت تحقیق کرده و اصرار داره که رضایت بدم. گیسو هم دلش با توا. پس همه چیز به نفعه توا

پرهام- من بهتون قول میدم که خوشبختش کنم.

پدرگیسو- امیدوارم

حرفهای مهریه ومراسم عقد وعروسی هم زده شد و قرار شد تا آخره ماه عروسی بگیریم چون پدر گیسو راضی نبود دخترش عقد کرده و نامزد بمونه. منم که از خدام بود واز خوشحالی روی پا بند نبودم.وقتی گیسو چای آورد اینقدر دستم می لرزید که نمیتونستم چای رو بردارم. از این کارهام هم خندم گرفته بود. موقع خداحافظی با بردیا دست دادم وگفتم

- نمیدونم با چه زبونی ازت تشکر کنم. در حقم برادری کردی

بردیا- تشکر لازم نیس. گیسو از اولش قسمته تو بود

پرهام- بازم ممنون امیدوارم بتونم جبران کنم

بردیا- خوشبخت بشید

قرار شد همراهه گیسو به تهران برگردیم تا کارهای عروس رو انجام بدیم ومادر گیسو هم گفت چند روز دیگه میاد برای تهیه و خرید جهیزیه و گفت چون راه دوره همه چیز رو از تهران میخرن.

romangram.com | @romangram_com