#یاهیشکی_یاتو_پارت_141
گیسو- مجبوریم.من باید برگردم تبریز
پرهام- حرفه جدایی نزن گیسو من دیگه واقعا نمیکشم
گیسو- چاره ی دیگه ای ندارم باید برم خانوادم از جداییم خبر ندارن.
پرهام-پس منم میام
گیسو- حالا صبر کن ببینیم چی میشه.راستی میخوام دختر خالت رو ببینم
پرهام- سمیرا رو؟واسه ی چی؟
گیسو- میخوام ببینم کی میخواسته جامو بگیره
پرهام- اون ضربه ی بدی خورده یه چیزایی هست که بعدا واست توضیح میدم. ولی اگه میخوای ببینیش اون طرف نشسته
به جایی که سمیرا نشسته بود اشاره کردم وگفتم همون که موهاش مشکیه و پیراهنه کالباسی پوشیده.گیسو از کنارم بلند شد وبه سمتش رفت.
گیسو
بلند شدم وبه طرفه سمیرا رفتمو کنارش ایستادم وگفتم
گیسو- میتونم کنارت بشینم؟؟؟
سمیرا- البته
romangram.com | @romangram_com