#یاهیشکی_یاتو_پارت_140


پرهام- خیلی لاغر شدی. اذیتت میکرد؟؟

گیسو- نه بابا اون بیچاره توی این یک سال دستش هم بهم نخورد

پرهام- یعنی چی پس چه جور زن و شوهری بودید؟؟؟

گیسو- ما فقط توی شناسنامه زنو شوهر بودیم. ما از شب اول اتاقمو ازش جدا کردم

پرهام- باورم نمیشه به همین راحتی ازت گذشته باشه. یعنی توهنوز...هنوز...

ازته دل خندید و گفت:

گیسو- آره دیوونه من همون گیسویی هستم که یکسال پیش رفتم. گفتم که حتی یک شب هم کنارش نخوابیدم. نمیتونستم توآغوشه کسی غیر از توباشم

پرهام- هنوزم باورم نمیشه ولی اگه دختر هم نبودی بازم واسم فرقی نمیکرد. من تورو به خاطره خودت میخوام.

سرشو انداخت پایین و منم دستشومحکم تر توی دستم می فشردم.

پرهام- کی میتونیم ازدواج کنیم گیسو؟؟

گیسو- فعلا که نمیتونیم

پرهام- چرا؟؟

گیسو- چون باید عده ام تموم بشه

پرهام- اصلا یادم نبود. یعنی باید دوماه دیگه صبرکنم؟؟؟

romangram.com | @romangram_com