#یاهیشکی_یاتو_پارت_14
گیسو- اگه خوشگل نیستم واسه چی وایساده بودی دیدم میزدی؟
پرهام- من؟؟؟
گیسو- نه عمم. کی بود توحیاط داشت دیدم میزد؟
پرهام- ـــــــــــــــ
گیسو- محض اطلاعت آقا پسر که نمیدونم اسمت چیه.
پرهام- پرهام پارسافر هستم.
گیسو- آقای پارسافر. محض اطلاعت من چهار تا چشم دارم فکر نکن که ندیدمت
با حرص دندونام رو روی هم فشار دادم و سعی کردم خونسرد باشم مثل اون که توی دلش داشت بهم میخندید.تا اومدم جوابشوبدم استاد وارد کلاس شد .
این آخرین کلاس بود. ایندفه من زودتر وسایلم رو جمع کردمو از پدرام خداحافظی کردم. واز کلاس زدم بیرون و به سمته ماشینم رفتم. هوا ابری بود و بارون شدیدی می اومد. سریع سوار پرادوی سفیدم شدم واز پارکینگ خارج شدم که دیدم گیسوآروم آروم داره به سمت ایستگاه تاکسی میره. دستشو بلند کرد ولی تاکسی نگه نداشت. بهترین موقعیت بود باید حالشو می گرفتم. اصلا این دختره چه اهمیتی واسم داره. اینم لنگه ی بقیه. با سرعت به طرفش رفتم و از کنارش رد شدم که آب گلی به سر تا پاش پاشیده شد توی دلم عروسی بود از توی آینه دیدم که عصبانیه و داره زیره لب فوش میده.دنده عقب گرفتم و به سمتش رفتم وشیشه روکشیدم پایین و با پوزخندی که گوشه لبم بودگفتم:
پرهام- خانوم نوابی. میبینم که خیس شدید؟؟
با حرص وبا صورتی که رنگش به قرمزی میزد و چشماییکه داشتن منو میخوردن وبا صدای بلندی گفت:
خیلی بی شعوری-
پرهام- معذرت خانوم با شعور
گیسو- از جلوچشمام گم شو
romangram.com | @romangram_com